loading...

нαм∂αм

دُختــَــرِ مـــ🌙ـــآه

بازدید : 442
جمعه 22 آبان 1399 زمان : 11:38

از خودش بیشتر نگرانش هستم... از خودم بیشتر برایم مضطرب است... نمیتوانم از درد‌هایم بگویم، بیم دارم دلواپس شود... در توانش نیست از ناخوشی‌هایش بگوید، میترسد آشتفته شوم...
جانم به جانش بند است و نفسش به نفسم متصل...
میگویم از حال بد من بگذر به آن عادت دارم برایم از خودت بگو...
میگوید حال من خوب است و موضوع پر اهمیتی نیست...
و ما خوب میدانیم نه من عادت دارم و نه مشکل او بی اهمیت است...
اما از عهده اش بر نمی‌آییم که خود را بر دیگری ارجعیت ببخشیم...
قدردانی امروز ، عشق حقیقیست...
عزیزانی که میدانم کم نیستند و عشقم بهشان و علاقشان به من ، بی ریا و راستین است...

داستان جادوگر توبه کرد
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی